سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت - the sound of silence
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • موضوعات وبلاگ من


  • درباره من

     سکوت - the sound of silence


  • لوگوی وبلاگ من

     سکوت - the sound of silence



  • اشتراک در خبرنامه

     


  • لینک دوستان من



  • اوقات شرعی



  • مطالب بایگانی شده


  • آهنگ وبلاگ من

     

  • وضعیت من در یاهو

     یــــاهـو

  • سکوت

    نویسنده: ایده(جمعه 85/5/27 ساعت 10:56 عصر)

    دیگه داره عصبیم می کنه. باز قدیما یه خورده ازم حساب می برد. العان دیگه صاف تو چشام نگاه می کنه و  می گه : نه!

    می گم : پاشو بیا بشین اینجا کارت دارم.

    می گه : یه بار گفتی گفتم نمیام.

    می گم : بابا من با تو حرف نزنم پس با کی حرف بزنم؟

    می گه : با هرکی دوست داری.

    می گم : معلومه که حرف می زنم.

    هیچی نمی گه.

    می گم : ببین من با هرکسیم حرف بزنم آخرش منو تویم که باید تصمیم بگیریم. باید با هم دیگه فکر کنیم دیگه. پاشو بیا..... نمی دونم باید چیکار کنم.

    سعی می کنم توی نگاهم هم نیاز باشه هم التماس.

     مهربونه. می دونم زود دلش میسوزه. همیشه راحت گولش می زنم.

    میاد می شینه.

    می گه : دیگه حرفی نمونده تو خودت تصمیم گرفتی اجراشم کردی. من اینجا هیچکارم

    می گم : نه به خدا فقط یه قدم کوچیک برداشتم. هنوز هیچی عملی نشده.

    مثه همه ی وقتایی که می خواد طعنه بزنه و بگه حرفمو باور نکرده یه ابروش می ره بالا و بی حرکت نگام می کنه و می گه : می دونم.

    می گم : بابا یه خدا فقط یه قدم کوچیک بود. می خوام مطمئن شم.

    دوباره آمپرش میره بالا : از چی؟ قراره از چی مطمئن بشی تو؟

    میگم : خوب ..... خوب می خوام بدونم ...

    میگه : چی؟

    می گم : می خوام مطمئن بشم.

    باز جوش میاره. شروع می کنه تند تند راه رفتن و دستاشو تکون دادن.

    می گه : آهان پس می خوای بشناسیش!!! می خوای مطمئن بشی که دوسش داری یانه؟! عالیه!!!! به قیمت از بین بردن آبروی من, تو تازه می خوای بفهمی دوسش داری یا نه؟!!!!

    می گم : خوب همیشه همینجوریه. خوب اگه نشناسمش نمی تونم مطمئن بشم. واسه ی شناختنشم باید باهاش حرف بزنم. تا قبل از اون هر دومون سردر گمیم.

    می گه : من نمیام.

    می گم: هه هه! مگه میتونی نیای؟!

    می گه : حالا می بینی.

    دلم می سوزه براش. دلم واسه ی خودمم می سوزه.

    گاهی وقتا نمی دونم من دارم اونو از پا می ندازم یا اون منو.

    مثه همیشه زود قهر کرد. مثه همیشه بازم منم که احساس تنهایی داره دیونم می کنه.

    کاش رودتر همه چی تموم شه.

    دلم براش تنگ شده.

    کسی نمی دونه اگه آدم چطوری می تونه منت خودشو بکشه با خودش آشتی کنه؟

     *******************************

    سخنی با شما بازدید کننده ی محترم؟!

    مریم من شدیدا تو کف بودم که تو چرا کنکور قبول نشدی!!!!!!!؟؟؟؟

    اما العان فهمیدم. خدا رو شکر کنکور توش دیکته نداره. اما خدایش آشقی که تو نوشته بودی خیلی تک بود! عمرا هیچ پشت کنکوری پیدا نمی شه اینجوری بنویسه.

    ندای فوضول! این حرکات جلف چیه؟؟؟؟؟؟؟؟

    آخه من پا می شم برم اینجور چیزا رو به اندیشه بگم که از اون آمار می گیری؟

    وقت کردی یه زنگم به بابام بزن شاید اون بدونه این آقاهه کیه؟!

    این آقاهه رو فقط و فقط دوقولو جونم می شناسه.

    کاراگاه بازی از خودت در نوکن

    سخنی چند با شما دوقولو جون نامرد.

    لعیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

    نگیاااااااااااااااااااااااااااا.

    یعنی چی به زودی خودم می خوام لو بدمش بگم کیه.

    بابا اینجا زنو بچه ی مردوم میانو می رن. تازه یه موقع دیدی خودشم خوند. اونوقت من گناه دارما. مثه اون موقعهای من جو نگیرتت !!!

    سخنی چند با حاج آقا مجمد(رضاش نمی دونم چرا باز جا موند)

    اولندش من قبلا گفته بودم من دو نفرم یکیش منم یکیش خودم. اما دیگه به کار بردن واژه ی ملت بسی خیلی بود!

    بعدشم من بعضیها رو به کل پاک کردم از لیستم. یکیش همونی که اون شب گفتم. تو و امیرم که کبریت بی خطرین. ما مشکلی نداریم باهاتون آقاهه!هه هه خیلی خوش به حالت شده ها یه ملت باهات مشکلی ندارن. برعکس منی. درضمن من کی گفتم رو دیوار کلاس دانشگاه. تازه مگه بده آدم نیاد کلاس. انقده خوبه. از من میشنوی تو هم نرو.

    امیر هقته شمال. دلم براش تنگولیده.

    رشید تو ادبیات و تفسیریات 20 می شی. معنیت کاملا درست بود. دستت النگو.

     

     



    نظرات دیگران ( )